در قدیم که تعداد گوسفندان و بزها زیاد بود، گلهها به دو روش اداره میشدند، برخی از گلهها خصوصی بودند، امّا در کنار آنها گلهی بزرگی نیز وجود داشت که بزها و گوسفندان اهالی را شامل میشد.
چوپان این گله معمولاً سالانه با صاحبان دامها قرارداد بسته و همه روزه صبح زود گوسفندان را به چِرا میبرد و شامگاهان به روستا باز میگرداند. یکی از مناظر تماشایی در روستا هنگام غروب آفتاب بود که گله به روستا باز میگشت. ابتدا گرد و غباری را میدیدی که آرام آرام به ده نزدیک میشود، سپس صدای میشها و بزهایی را آمیخته با صدای زنگولههایشان میشنیدی که بیصبرانه تلاش میکنند، خود را به برّهها و بزغالههایشان که در خانه منتظر آنها هستند، برسانند.
در گذشتهای نه چندان دور علاوه بر گلههای گوسفند، دو گلهی دیگر نیز از روستا خارج میشد. یکی با نام مِندال که برّهها و بزغالهها را شامل میشد که چوپان آن یعنی مندالبان آنها در فاصلهای نه چندان دور از آبادی به چرا میبرد و گلهی دیگر گوگل نامیده میشد که گوسالههای نر را شامل میشد.
گوگلبان یک روز را در فروردینماه تعیین مینمود و مردم گوسالههای خود را در آن روز به گوگلبان تحویل داده و در آبان یا آذرماه تحویل میگرفتند. در این مدّت گوسالهها چنان رشد میکردند که معمولاً صاحبان آنها به سختی قادر بودند گوسالههای خود را بشناسند. امّا اینک شاید به خاطر کمبود چراگاه و مراتع دیگر این گلههای گاو تشکیل نمیشود.