نکته: زبانزد برابر پارسی ضربالمثل میباشد.
مجموعه زبانزد(ضربالمثل)های بومی رباطمراد که توسط اعضاء باشگاه همیاری رباطمراد گردآوری شد:
از ایی سیتین تا او سیتین یا فلک: امید داشتن به خدا (سیتین: ستون)
از نخورده بگیر بدی دم خورده: کنایه از حریص بودن آدمهای دارا نسبت روزی ندارها
اقلانیته بدى ایما تا واقلانیم ،اقام بمیره اکه بیخشه بچلانیم: آب آبگوشتتان را بدهید به ما تا از میهمانانمان پذیرایی کنیم، قول میدهیم دست به گوشت و نخودش نزنیم. کنایه از امانت گرفتن چیزی و استفاده از آن بدون آسیب رساند به آن
اگه صدا از دیوار دِر اومد از اونِم: کنایه از ساکت بودن
او طرف ابگوشتش چربتره: کنایه از سود بیشتر در جای دیگر و فرصتطلبی
اُومه، گِیِه وَرزومه ،زنِم زاییدَه اُشتومه: زمانی آبیاریام هست، نوبته عمله گاوم هم هست، همسرم هم زاییده، عجله دارم. (کنایه از شخصی که سرش شلوغ بوده و بسیار عجله دارد.)
اُه این جانِ سگسارُنَه: کنایه از بینظمی جایی
اِی رو اُو بیفتی هی: گند زدی، خدا بگم چی کارت بکنه
ای سیکِ خونه او سیکِ خونه تُرکی میخونه: کنایه از کسی که راه میرود و مدام غُر میزند. (تشبیه به مشکههای دوغ قدیمی است که صدای خاصی داشتهاند.)
بارون اومد نم نم ترکیدن رفتن بهم: کنایه از در هم شدن
بچه نشاشیده شو درازه: تا سرانجام کاری خیلی زمان باقی مانده است.
بَدی دس آلو: کنایه از شخصی که خودش را قاطی موضوعی میکند.
به گربَه گفتن گیت دَرمونه، خاک کشید روش: کنایه از شخصی است که تا از ویژگی خوبی که دارند تعریف میکنند مغرور شده و دیگران را از آن ویژگی محروم میکنند.
پاچه ور مالیده:
پَ چِکا چشمات وَرقُلُمبیدَه: کنایه از مات و مبهوت بودن کسی
پَ چِکا کُلکات رِختَه: کنایه از شخصی که خیلی افسرده است. (مگر کشتیهایت غرق شده است.)
پوسِّش مثِ گُردَه کاسهپشت میمُنَه: کنایه از کثیف بدون و چرک بودن پوست
پیش کوری بابا غوری: مقایسه کردن خود با دیگران و راضی بودن اجباری (پیش کوری، چشم درد)
تا بیاد فلان چیز ثابت کنیم، دم شتر به زمین رسیده
تو اگه بیل زنی یه بیلی پشت خودت بزن: کنایه از فردی است که دیگران را به کاری فرا میخواند و خود عمل نمیکند.
خدا آفتو دَم پسینِه گرم کنَه: به امید لطف خدا بودن
خر پیر و اوسار رنگی: سر پیری و معرکهگیری
خر دادی خر کری گرفتی: کنایه از ضرر کردن در معامله
خو وَخی وَخی در دُمادُنتِ بِل: حرف زیاد نزن، برو دنبال کارت
دختر یِ پشگل میبنده پَل چَرقَدش اَگه پِشگله حرف زد دُخترهام حرف میزنه: کنایه از کم حرفی
در نو قیزونه داره: هنوز جا نیافتاده است. کنایه از کم تجربهگی
دلته بِل تِلَه: به همین خیال باشد
دُن تاقی گرفته: از بس شگفتزده شده دهانش باز مانده است. (دن: دهان)
دوغشه کوفتن: بیچاره کردن کسی، بدبخت کردن کسی
ذخیره ورزو میخورَه جا گوساله میخوابه: موقع غذا خوردن، خوراکش زیاده اما موقع کار از زیر کار در میرود.
سایه نشین دِسخالَش تیزَه: کنایه از شخصی که از بیرون گود، نظارهگر کاری بوده و آن را ساده میانگارد. (دسخاله: داس علفچینی)
سر پیری و قرتی گیری: سر پیری و معرکهگیری، کنایه از انجام کاری که توانایی آن را نیست.
سگ سایه کمر میخوابه، فکر میکنه سایه خودشه: فلانی از لطف دیگران به جایی رسیده ولی پیروزیهایش را به تلاش خودش نسبت میدهد.(طبل تو خالی)
شاغال اومد مرغِه مونه برد، از کُمپوزی سگمون بید: کنایه از بیعرضهگی و بیغیرتی (از بیعرضهگی سگ بود که شغال مرغ را بُرد.)
شل تُمبون: کنایه از آدم تنبل و بیهمت
شویی که شیمَ از سر شُویِش مَلیمَه: شبی که شوم است از غروبش معلوم است. (ماستی که ترش است از تغارش پیداست.)
طرف اُو دَس فلانیه خورده: کنایه از شاگردی کسی را کردن (اُو: آب – دس: دست)
عزت بش هشتن به تروپ تروپ افتاد (به گروپ گروپ): کنایه از مغرور شدن شخصی و خراب کردن خودش
کجا روشینه، خونه بیخینه: کنایه از واضح بودن چیزی
کک به تُمّان: بیقراری کردن
گربه شیر ریخته از خودش بد باده: کنایه از بدبین بودن
گَرَه گَر نشو که هر گری طالعی نی: ادای کسی رو در نیاورید چون هر کس ظاهرش مثل فرد دیگری باشد همانند او نیز خوشبخت نیست.
گوزا بالا رونکی: خالی بستن
گوز ندارَه به غِلاغ بَندازَه: کنایه از آدمی که چیزی برای ارائه ندارد اما فیس و افاده زیاد دارد.
مث درازی ما روزَه میمونه: خیلی طولانی شده است.
مِث کُلوق چشدار نگا میکنه: خیره نگاه کردن
مث گرگ خیره میمونه: خیره نگاه میکند و پر رو است.
مثه او زیر کاه میمونه: کنایه فریبکار بودن
مگه خونه ایما تیغ آله داره: کنایه زدن به کسانی که به خانه ما نمیآیند اما به دیگران سر میزنند.
مو اَ اَسیو میام اى میگه نوبت نى: من از آسیاب میآیم، او میگوید نویت نیست. (خبرها دست من است اما فرد دیگر بدون آگاهی حرف میزند.)
میدونم تاخروس نباشه صب نیمشه: تا زمینهی کاری فراهم نگردد، کاری انجام نمیشود.
هر چی میرونیم ته تِیرونیم: هشتم گروی نهم است. (تیرون: تهران)
هر چی باشه کاچی بیض هیچیه: به دست آوردن یک چیز کمارزش بهتر از بینصیب ماندن است.
هفت سال نجُم: کنایه از آدم تنبل و بیهمت
همه به جن میخندن جن به اَسیوبون: کنایه از شخصی که عیوب و اشتباهات خود را نمیبینید و همانها را به دیگران نسبت میدهد.(سفید شدن لباس آسیابان با آرد)
همه دوییدن گیوه کشایم دوییدن: کنایه از شخصی است که بر خلاف شایستگی قصد رسیدن به به چیزی را داشته باشد.
هوا کررمیه: اوضاع پس است.
یارو مث عَلم شاقوهَ: فلان شخص قد خیلی بلندی دارد.
یارو هر چی دِر میارَه خرج اَتینا میکنَه: فلان شخص هر چه درآمد دارد صرف هزینههای بیهوده میکند.
یارو یه روبایَه بِرا خودش: کنایه از فریبکار بودن